فرشته کوچولو ...

بدترین اتفاق دوران بارداریم

1390/2/14 9:20
نویسنده : هدا
570 بازدید
اشتراک گذاری

روز 14 اردیبهشت ما (4 می 2011 ) من به خونریزی شدید افتادم و کلی گریه کردم اینقدر حول شده بودم که نمی دونستم چکار کنم. زنگ زدم به بابایی و گفتم زود بیاد خونه. تا اون برسه قرار شد من با مایک (پسر عموم) برم بیمارستان و بابایی هم بیاد اونجا. وقتی رسیدیم من رو بردن خوابوندن و ازم آزمایش گرفتن و معاینه کردن از ترس از دست دادن تو اصلا دلم نمی خواست جواب ها رو زود بدن و من و بابایی هیچ حرفی با هم نمی زدیم و من فقط اشک می ریختم. بعد از 4 ساعت دکتر جوونی اومد تو اتاق و گفت همه چیز نرمال هست و نی نی هم سالم سرجاشه . باورمون نمی شد و اینقدر خوشحال شدم که انگار دنیارو بهم دادن. از امروز قرار شد مامانی به خاطر تو دیگه سرکار نره.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)