فرشته کوچولو ...

خبر خوش اومدن فرشته کوچولو

1390/1/28 9:19
نویسنده : هدا
259 بازدید
اشتراک گذاری

١٧ آپریل سال 2011 مصادف با 28 فروردین 1390 ... الان یک هفته می شه که من منتظر اتفاق ماهیانه ام هستم ولی خبری نیست. به بابایی گفتم شب بریم بیرون و بی بی چک بگیریم اولش بهم خندید و گفت امکان نداره البته خودم هم اصلا فکرش رو نمی کردم چون تو ماه گذشته ما فقط یک بار با هم بودیم و اون هم درست روز عید نوروز بود. شب که بی بی چک گرفتیم من بلافاصله تست کردم و دیدم هر دو خط خیلی پر رنگ  قرمز شد ... باورم نمی شد باباتو صدا کردم وقتی دید با تعجب گفت یعنی چی؟؟؟ حامله ای ؟؟ منم اشک تو چشام جمع شد و گفتم فکر کنم من و بغلم کرد و محکم فشارم داد :) . گفت بیا تا مطمئن نشدیم به کسی چیزی نگیم. فردای اون روز ما رفتیم کالج و بین کلاسها زنگ زدیم به یه دکتر فامیلی که یکی از دوستان معرفی کرده بود اون هم گفت بعد از کلاس بیاین مطب. اون روز وقتی دکتر هم تست کرد و گفت جواب مثبت هست هر دو از خوشحالی نمی دونستیم چه کار کنیم و بعد هم گفت باید بری پیش متخصص. تو راه برگشت از دکتر من زنگ زدم به مامانی و بابا بزرگت  بعد هم به خاله هدیه ولی هیچ کدوم خونه نبودن زنگ زدیم به مامان شهلا و بابا حسینت و وقتی بابایی ات بهشون گفت کلی خوشحال شدن. البته عمه یلدات هم خونه نبود. رسیدیم خونه و من زنگ زدم به خاله هیلدات گفتم باورش نمی شد تا گفتم یه خبر خوب گفت ایشالا بگی مامان شدی منم گفتم، دقیقا زنگ زدم که بگم تو خاله شدی اینقدر خوشحال شد که اگه هر خبر دیگه ای بهش می دادی اینقدر ذوق نمی کرد. شب هم زنگ زدم به خاله هدیه و مامانی و عمه یلدات و همشون کلی ذوق کردن و تبریک گفتن و این شد شروع زندگی سه نفره ما. بهترین عیدی که سال 90 گرفتم ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)